گل بی پژمرده

هو 

  

تقدیم به تو که تنها مخاطب قلبمی 

  

امروز موجود شدم. 

غنچه ای بودم که بعد از نه ماه شکفتم. 

گل کردم و زیبایی را با خودم آوردم. 

هر روز بزرگ و بزرگ تر شدم. 

قد کشیدم. 

اما... 

  

آمدند و مرا بوییدند... و رفتند. 

باد و طوفان تکانم داد. 

دست بی رحم از شاخه ام چید. 

زمستان سردم کرد. 

سردِ سرد. 

اما... 

  

لبخندِ خورشید را دیدم. 

در آغوشش از نو روییدم. 

دستِ پاکش را بوسیدم. 

آری، من...  

گل بی پژمرده ام!

نظرات 8 + ارسال نظر
Mohammad یکشنبه 16 مرداد 1390 ساعت 21:42

صمیمانه تبریک می گم تولدتو سولماز جان و فقط آرزوی آرامش دارم برات.
شعرتم فوق العاده بود. غرور جذابی توش موج می زنه.

ممنون محمد جان.

تو این زندگی شلوغ و پر دغدغه واقعا آرامش آرزوی خوبیه.

در مورد شعرم ممنونم. البته نا خودآگاه بوده این غرور. خودم حس می کنم آخرش شکل این غرور عوض می شه.

مرسی بابت پیامت.

سنگ صبور دوشنبه 17 مرداد 1390 ساعت 14:10 http://bsangesabur.blogfa.com

سلام

این زردی قالب رو که می بینم یاد " هو 121 " می افتم .

چه چیز بهتر از این که گل باشی و بی پژمردن ...
نمیدونم ! شاید تکراری باشه اما مهم گفتنشه : تولدت مبارک

سلام میثم جان

چه خوب که یادته.

تکراری هم باشه دوست داشتنیه.

ممنون از حضورت.

سارا پنج‌شنبه 20 مرداد 1390 ساعت 01:47

سلام ...تبریک مجدد تولدت عزیزکم....بهترین ها رو واست از خدا میخوام....اسم وبلاگت با این پست زیبایی خودش رو بیش از پیش نشون داد...انگار الان گل بی پژمرده به معنای واقعی کلمه خودشو نشون داده....این پستت رو خیلی دوست دارم...هر چند اونجایی ک میگی امدند و مرا بوییدند.....و رفتند ....حس ناخوشایندی به ادم دست میده ....طوری که اگه کناره دستم بودن خفه شون میکردم!:دی(از این به بعد اگه کسی ناراحتت کرد بگو بلکه به حسابشون برسم حتی!)....اینکه گاهی اوقات ما بخشی از خاطرات و یا وجودمون رو از دست میدیم شاید به خاطر زیاد خوش بین بودن باشه...شاید...مهم بعدش هست....اونجایی که لبخند خورشید رو با تموم وجدت حس کردی....

سلام.

ممنونم گلم.

"اینکه گاهی اوقات ما بخشی از خاطرات و یا وجودمون رو از دست میدیم شاید به خاطر زیاد خوش بین بودن باشه"

دقیقا همین طوره که تو می گی. خوش بینی زیادی گاهی وقتا آسیب هایی به آدم می زنه که شاید هیچ وقت جبران شدنی نباشه. البته فقطم به جنس مخالف مربوط نمی شه.

بازم باهات موافقم. لبخند خورشید زیباترین قسمت زندگی منه.

ممنونم ازت.

سارا پنج‌شنبه 20 مرداد 1390 ساعت 01:56

قربونت برم جوابه کامنت قبلیم که بسی ما رو شرمگین نمود!و البته در پوست خود نمی گنجیم ...فک نمیکردم از اون جمله خوشت بیاد ...راستی اون بیت شعری که گفته بودم....ی بیت پر نغز و مغز(:دی) تقدیم به تو ..مهربونم..
بر برگ گل به خط خوانا مینویسم
وبلاگ سولماز جونو خیلی میدوستم
اگه احیانا دوست داشتی بقیه ی شعرامو بخونی میتونی به مجموعه اشعارم رجوع کنی که تحت عنوان بنفشه های برفی به چاپ رسیده:دی

شکوفه یکشنبه 23 مرداد 1390 ساعت 15:58 http://teobux.com/index.php?ref=kaaro

حرفای جالبی میزنی

ممنونم.

سارا یکشنبه 23 مرداد 1390 ساعت 18:45

سلام ...شعر نامجو زیبا بود... هر وقت یه شعره قشنگ و یا یه جمله ی زیبا گیرت میاد حتما بزار بخونیم...

سلام. به روى چشم عزیز دلم

شب نویس یکشنبه 23 مرداد 1390 ساعت 21:00

سلام ببخشید که من نمی دونستم تولدته و با تاخیر تبریک میگم بهت عزیزم

اولا" قالب وبلاگت خیلی قشنگه! نمی دونم از اول اینجوری بود یا من چشمم تازه باز شده!
دوما" امیدوارم همیشه ی همیشه در آغوش خورشیدت بمونی و مطمئنم که بی پژمردگی ویژگی همیشگیته.
سوما" واقعا که خوشا زندگانی. حالا چه بهتر که با سوز عشق همراه باشه!

سلام عزیز دلم. تبریک و هدیه همیشه دوست داشتنین. حتى با تاخیر.
از اول همین شکلى بود.
ممنونم از پیام انرژى بخشت عزیزم.
سلامتى زندگى D:

dazmehr شنبه 12 شهریور 1390 ساعت 12:25 http://rostamiyana.blogsky.com

ای کاش هر سال که تولدمون رو با بقیه جشن میگیریم بعد تو خلوت خودمون ناراحت باشیم برای عمر از دست رفته و کار های انجام نشده. تولدتون که گذشت ولی مبارک.

منم گاهی دلم می گیره از عمر رفته و کارایی که باید انجام میدادم و ندادم.
ممنونم دوست عزیز.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد