هو
هر آغازى یه پایانى داره و آدما همیشه تا آخرین لحظه اینو فراموش می کنن! بازم یه داستان دیگه، بازم یه رمان دیگه و بازم یه سریال دیگه. سریالی که فقط یه سریال نبود. یه داستان فوق العاده بود. یه قصه ی خوندنی بود. اصلا خود زندگی بود.
از سریال ?Fatmagül'ün Suçu Ne [جرم قاطماگول چیه؟] حرف می زنم. داستان مربوط به یه دختر روستاییه که یه شب برای اسقبال از نامزدش می ره به جنگل و اونجا توسط 4 تا جوون مست مورد تجاوز قرار می گیره...
اگه این روزا سریالهای ترکیه ای رو از شبکه GEM دنبال می کنید، بهتون توصیه می کنم در صورت پخش، حتما این سریال رو ببینین. اگه عشق ممنوع، ازل، عشق و جزا، روزگار تلخ و ... حسابی شمارو درگیر کردن، مطمئن باشین این سریال چندین برابر شمارو جذب می کنه. من که یک سال و نیم با این داستان زندگی کردم. با خنده هاشون خندیدم و با گریه هاشون اشک ریختم.
بازیگر اصلی این فیلم، Beren Saat بازیگر نقش اول زن سریال عشق ممنوع هست و بازیگر نقش اول مرد هم Engin Akyurek که قبل تر سریال معروفی بازی نکرده بود و اینجا خوش درخشید.
برای طرفداران نقش مهند* هم این خبرو دارم که ایشون هم در حال بازی تو سریال جدیدی به اسم Kuzey، Guney [قطب شمال، قطب جنوب] هست که یکی از متفاوت ترین نقش های چندسال اخیر ترکیه رو بازی می کنه. در واقع نقطه ی مقابل نقشش توی سریال عشق ممنوعه. آهنگساز هردو سریال هم Toygar Işıklı همون آهنگساز سریال عشق ممنوع و ازله.
* از اونجایی که ایرانی ها هرجای دنیا باشن قانون کپی رایت رو رعایت نمی کنن! مسئولان شبکه ی GEM هم به جای خرید سریال عشق ممنوع از تلویزیون ترکیه، این سریال رو از شبکه های عرب سرقت کردن! و اسم شخصیت ها رو بر این اساس دوبله کردن. برای مثال اسم شخصیت ثمر، بیهتر [Bihter] و اسم شخصیت مهند، بهلول [Behlul] بود.
مرسی سولماز. واقعا سریالای ترکی جذابیت خاصی دارن. اصلا فکر نمی کردم اینجوری باشن. یکی از حسنای این سریالا جدای از اینکه زندگی رو به تصویر می کشن، اینه که قصه مدام آبستن حوداث گوناگون میشه و حول ی اتفاق نیس و همین داستانو فوق العاده دنبال کردنی می کنه.
فعلا که ما ماهواره ترکو نداریم، امیدوارم سریالی که همیشه تعریفشو ازت شنیدمو Gem بذاره تا بتونم ببینم. در مورد اطلاعات اسمها هم ممنون.
خواهش می کنم.
آره دقیقا همینطوره. واقعا مثل زندگی که هر روز ممکنه یه اتفاق جدید بیفته. و اینکه اتفاقاتش مصنوعی و غیرقابل باور نیست. و دوم اینکه سریالهاشون نه تو خطا سانسور دارن نه تو جزا. یعنی هم خطای آدمارو نشون میده هم جزاشونو. به شکلی که کاملا قابل باوره.
ممنون از حضورت.
خوشبختانه Gem میخواد سریالو بذاره سولماز. خیلی خوشحال شدم. حتما می بینمش.
ممنونم محمد. واقعا خوشحالم کردی.
دوست دارم سریال تموم شد نظرتو اینجا بنویسی.
سلام.
من اصولن اهل سریال و شبکهها نیستم اما متنت رو خوندم و دیدم اشارات خوبی نسبت به این موضوع داشتی بنابراین گفتم شاید اگر کامنتی بگذارم خالی از لطف نباشه :دی
سلام.
ممنونم که خواندده ی ثابت وبلاگمی.
بهت توصیه می کنم این سریالو ببینی. مثل اینکه gem می خواد پخش کنه. حالا یه بار به توصیه ی دوستت گوش کن.
یقینن شبکه Gem باید از جمله شبکههای ماهوارهای باشه که متاسفانه یا خوشبختانه ازش بیبهرهایم... اینه که منو از این کار معذور بدارید :دی
وگرنه من قصد رد کردن حرف شما رو ندارم..
درضمن من خواننده ثابت وبلاگ شماام چون شما هم مطالب منو دنبال میکنین و این یعنی تعامل :-]
یعنی فقط به خاطر تعامل؟
متوجه منظورت نشدم که میگی فقط به خاطر نعامل!؟
اما منظور کلی من از تعامل در ارتباط بودن و خواندن متنهای یکدیگر و گذاشتن کامنت و کمک به نوشتههای یکدیگر از راه همان تعامل بود
منظور دیگهای داشتی شما!؟
اگه منظورت این بوده که خیلی هم خوبه.
ممنونم.
من ک مدت هاس دیگه فیلم نگا نمی کنم ....مگر اینکه خعلی مهم باشه ...مثه جدایی نادر از سیمین :دی
اما گویا فیلمه جالی هست...اخه خیلی ازش تعریف کردی
راستی ممنون بابته عکس عزیزم
اگه به ماهواره و شبکه ی gem دسترسی داری سعی کن ببینی.
خواهش می کنم عزیزکم. قولی بود که قبلا بهت داده بودم. دیر و زودشو ببخش.
سلام.
ما ماهواره نداریم ! از تلویزیون هم چیزی دستگیرم نمی شود . آخرین سریالی هم که دیدم وضعیت سفید بود که اون هم دانلودش کردم . من هم وضعیت سفید رو پیشنهاد می کنم اگر ندیدید .
موفق باشی
سلام
ممنونم بابت پیشنهادت. دیدم وضعیت سفیدو خیلی هم دوست داشتم.
ممنون که سر زدی.
آبستن شدن ... همانا و زاییدن ... همانا (!)
دقیقا
کاش می مُردم و دوباره زنده می شدم
و می دیدم که دنیا شکل دیگریست
دنیا این همه ظالم نیست
و مردم این خسّتِ همیشگی خود را فراموش کرده اند
...و هیچکس دور خانه اش دیوار نکشیده است.
خودت گفتی؟
شاعر شدی محمد؟! یا به قول من داری پوست نشون میدی؟!! :-]
نه بابا منو چه به شاعری:)
از فروغ بود.
شکسته نفسی می کنیا.
ممنون
سلام سولمازجان
خوشحالم توی وبلاگت بالاخره از فروغ هم نوشتی !(البته چیزی ننوشتی فقط یه نقل قول بود گویا که پسش حرفهاست)
تنها هنرمند زنی بود که بعد از خوندن کتابش(ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد) عکسشو زدم دیوار !
راجع به پست قبلی هم شوربختانه از این اهن گردا نداریم تلویزیون هم دنبال نمیکنم !
فقط فیلم نگاه میکنم از نوع خارجی . . .
سلام جواد جان.
راستش من دیوونه وار فروغو دوس دارم و اینکه کم ازش نوشتی از بی سعادتیه وب منه.
آهن گردا جالب بود :دی
خداقوت.