هو
ضمیر ناخودآگاه من یه دختر کولى عاشقه! همیشه یه دامن رنگى چین دار تنشه که دوس داره پابرهنه همه جارو کشف کنه. تمام رنگاى دنیارو دوس داره و با همه ى موجودات دنیا ارتباط مى گیره. شبا با لالایى جیرجیرکا خوابش مى بره و صبح با آواز گنجشکا بیدار مى شه. از هیچ چیز و هیچ کس نمى ترسه. با همه ى آدما دوسته. تو هر سرزمینى که وارد مى شه یه نشونه از خدا پیدا مى کنه و مى ذاره تو کولَش. وقتى تنها مى شه واسه خودش زمزمه مى کنه و موهاشو مى بافه...
خیلى غم انگیزه اما باید برگردم به خودآگاهم!
وای چه جالب انگیز واقعا لذت بردیم خسته نباشی
زیبا نوشتی !
این خصوصیات هم مربوط به تو نیست فقط هر کسی توی ناخود آگاهش یه چیزی غیر اینی که هست از خودش میسازه ! معمولن هم انسان شرایط نا خود آگاهشون رو خیلی بالاتر و خوشبینانه تر از چیزی که هستن تصور میکنن !
پیرو کامنت قبلیم توی وبلاگت (کامنتای اقای ارجینی رو بخون) !
http://4ax.ir/images/1fgf.jpg
http://4ax.ir/images/2qqq.jpg
پ.ن برای عکس دوم: شهاب رمضان حسین صفا خود ارجینی.شهاب اکبری و چند تا آدم مطرح دیگه دست اندرکاران البوم سامان عزیز هستن !
ممنونم دوست خوبم.
آره موافقم باهات. دوس داشتم هرکی کامنت میذاره از ضمیر ناخودآگاهش بنویسه.
در رابطه با عکساهم یه کم جاخوردم. البته همه ی اینا قابل پیش بینی بود. از حقم نباید گذشت. محسن انقدر تو مصاحبه هاش از صفا تعریف کرد که بالاخره کفر ارجینی رو درآورد. پارسال من به محمد گفتم باید منتظر چنین روزی باشیم.
ممنونم از حضورت.
همین که از وجودش آگاهی و بهش سر می زنی خیلی خوبه. سعی کن تا جایی که می تونی اونو قربانی شرایط نکنی. بذار نفس بکشه ولی همیشه هم بهش بها نده.
شاید روح ما با ناخود آگاهمون بهتر ارتباط برقرار کنه. نه؟
شیوه ی نوشتاریت صمیمی و دل نشین ِ سولماز.
ممنونم ازت محمدجان.
آره تمام تلاشم اینه که نفس بکشه این کولی عاشق.
جواب سوالت مثبته از نظر من.
راستی دوس دارم توام از ضمیر ناخودآگاهت بگی برام.
بازم ممنون.
سخت شد :D
ضمیر ناخودآگاه من مهربون ِ، انقد که بعضی وقتا داد می زنه سر خودآگاهم. (البته بد اخلاق نیستما:D)
عاشق زندگی تو فضای سر سبزه. دوس داره بشینه با طبیعت حرف بزنه. دلش میخواد موفقیتای تموم آدمای دنیارو بهشون تبریک بگه و واسه غم همشون دلداریشون بده.
خیلی شبیه ی پرنده س. (حسم در مورد پرنده بودنو بهت گفتم قبلا)
شاید باورت نشه ولی من بعضی خصوصیاتش رو به خودآگاهم کشوندم که اگه بگم شاید از خود تعریف کردن بشه.
خیلی رمانتیک شد;)
بعضی وقتا ی حرفایی می زنه که من نمی دونم از کجا اومدن، چون قبلش بهشون فکر نکردم. مثلا همین "خیلی رمانتیک شد" رو اون نوشت.
واى خیلى جالبه محمد. آره راجع به پرنده گفته بودى. دوس داشتنى بود. ناخودآگاه من کوچ میکنه، واسه تو پرواز. انگار ما آدما تو رویاهامون از زمین و یه جاموندن خسته شدیم.
ممنونم ازت
جای علاقه مندای به شعر و ترانه 6 تیر تو ارسباران خالی بود
عبدالجبار کاکایی ،اهورا ایمان،بهروز یاسمی،روزبه بمانی، استاد حسین صفا ،امیر ارجینی،مونا برزویی،زهرا عاملی،نیلوفر لاری پور،+ بهروز صفاریان+اجرای زنده ی محمد اصفهانی+فریدون اسرایی !
پارسال هم توی همچین روزایی بعد از حریص دعوت شدن به اونجا ودیدیمشون !
ممنونم جواد. من که تو این هفته ى بار مرخصى گرفته بودم و متاسفانه نشد برم:(
ایشالا دفعه بعد. حالا چرا صفا رو نوشتى استاد؟
خیلی تعبیر زیبایی بود اما میدونی یه جاش مشکل داشت (نگی من آدم ملا نقطهای هستما!) اما خب چیزی که تو ازش توصیف کردی به ناخودآگاه و خودآگاه مربوط نیست!
ولی از پردازش کلماتت فوقالعاده خوشم میاد :-]
ممنونم ازت امیرجان.
اتفاقا خوب شد که گفتی. خیلی دوست دارم بدونم مربوط به چی می شه. چون من این دختر کولی رو تو وجود خودم حس می کنم.
من این دخترو دوس دارم
ممنون بانو.